محل تبلیغات شما

???? علم‌دار دین و وحدت شهید حضرت مولانا عبدالحمید جهاندیده رحمة الله علی

???? قلم را بر صفحه به حرکت در آوردم تا در مورد آبشاری از نورانیت، رودی از آزادگی که در بستر زمین و زمان سیلان کرد، سیّالی از  مشک و عود و عنبر روح سبز باران، اسوه‌ای برای همه نیکان حضرت مولانا عبدالحمید جهاندیده «رحمة الله علیه» امام جمعه مشفق و دلسوز سوران بگویم، از آن ابرمردی که در تواضع و صداقت به مانند سیدنا ابوبکرصدیق «رضی الله عنه» سرآمد زمان، در عدالت عمر گونه از هیچ کس حرف حق را پنهان نمی‌کرد، در حیا و سخاوت سیدنا عثمان ذی النورین «رضی الله عنه » را پیشوای خود می‌دانست و در شجاعت علی گونه با زبانی به تیزی ذوالفقار حیدری هر کسی را که از راه و روش اسلام کناره می‌گرفت آگاه می‌ساخت، آری وی مولانا 
عبد الحمید جهاندیده بود محبوب مردم بلوچستان و علی الخصوص مردم شهر سوران در طول زندگی خود به ما یادآور شد که صداقت چیست و سخاوت در کجا لازم است. ایشان در آخرین سخنرانی خود فرمودند که این آخرین فرصت ما بین من و شماست گویا که خود احساس کرده بود که دیگر در میان من و شما نخواهد بود.
 وی به مال اندوزی و ذخیره ثروت و پست و مقام علاقه‌ای نشان نمی‌داد به مانند مردم عادی کشاوزی می‌کرد. دلبر و دلداری بود که بر قلب‌های پژمرده مرحم می‌گذاشت و در زندگی خود به مال کم قناعت کرده و به سادگی اکتفا می‌کرد، از چه و کجا گویم قلم لرزان است دیگر توانایی و قوت ندارد که از آن عالم فرزانه بگوید، وحدت و یک‌پارچگی بی‌نظیری را به وجود آورده بود که در کمتر شهر و مکانی از جامعه اسلامی یافت می‌شود که نماز جمعه را در یک مسجد ادا کنند، وی شمس حقیت، آفتاب عشق، دلربای قلوب، روشن دلی همیشه سبز و دائما بهار، دلدار غم‌های امت که سدی فولادین در مقابل اهریمن بود و درون قلبش اقیانوسی از معرفت، ادب، اخلاق، تواضع، صداقت، شهامت، شجاعت و غیرت نهفته بود.
این عالم فرزانه نطقی زیبا داشته و شب و روز از قال الله و قال الرسول می گفت و در خطبه‌های جمعه و جماعت با چشمانی پر از اشک در بارگاه خداوند هفت افلاک دست عاجزی و ناتوانی را بلند می کرد و برای جهان و جامعه اسلامی دعا می‌کرد، با زبان بلیغ و شیوا منبر و محراب را آراسته و با قامت رعنای خویش مقتدیان را مجذوب می‌کرد، که همه به‌سوی سخنان ناب و زرین او متوجه شوند و علوم نبوی و سیرت و صورت حسنه را در قلوب آنان جای می‌داد سخنانی می‌گفت که در قلب و وجود هر کسی که آنان را گوش می کرد حکاکی می‌شدند و با یاد و خاطره آنان اشک از رخسار پایین می‌چکید و ندامت برای همیشه در قلوب می‌ماند.
بله این سرو بوستان و گلستان محمدی در امانت، دیانت، صدق و صفا و وفا اسوه و سرآمد زمان بود. 
آری مولانا رحمت و هدیه ای از جانب باری تعالی برای امت بود که دریایی بی‌کران از درد و رنج امت در قلبش یخ بسته بود چنانچه مولانا سید عبدالحکیم سیدزاده استاد حديث عين العلوم گشت در وصف ایشان فرمود: مدافع مظلومان و حق‌گویی به تمام معنا بود.
ایشان علمدار دین که پرچم همیشه سبز لااله الله  و محمد رسول الله را با وحدت اسلامی در سوران و منطقه سرافراز کرده بود. 
از جمله کارهای مهمی که در زندگی خویش برای جامعه اسلامی در سوران انجام دادند می توان به ساخت مسجد جامع بزرگ سوران، حمایت بی دریغ ازمرکز علوم قرآنی سوران که نام و آوازه آن در کشور می درخشد و برگزاری جلسات ازدواج آسان جهت اجرای مراسمی با سبکی کاملاً اسلامی و کمک به خانواده های مستضعف و کم درآمد اشاره کرد. 
به راستی تمام همّ وغم مولانا تکمیل مسجد جامع بزرگ سوران بود، اما ای دریغا که تکمیل نشد، مناره های مسجد برای استوار بودنشان چشم انتظار دیدار و آماده‌ی فرمانش بودند.
دیگر جایش چه خالی است در میان مردم، دیگر صدای خطبه ها و پندهای حکیمانه‌اش به گوش نمی‌رسد.
این چراغ پر نورهدایت و داعی مخلص و بزرگ دین مبین اسالم در7 تیرماه سال 1399 رخت خویش را بست، دعوت ربش را لبیک گفت،  و به دیار دوست و ملاقات رب العالمین شتافت. 
*«انالله و انا الیه راجعون»*
روحش شاد و یادش گرامى

 ????????????????????????????????????????

????مسعود پرکی

*لینک هارو به اشتراک بگذارید*
*اجرتان با الله*✓✓????


نسیم توحید بانک مقاله و دلنوشته های اسلامی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها